زیـــرِ نــــور ِمــــاه

زیـــرِ نــــور ِمــــاه

زیـــرِ نــــور ِمــــاه

مـفــصــل های سیمانــی

بنویس و آرامــــــَـــــم کن،
                          بنویس و سکوت مرا با موسیقی بی نقصــــت جبران کن...
من و انگشتانم لال نشسته ایم و در این فضای مجازی به دنبال آرامش و یک لبخند، هر چند محو، ساعت هایمان را می گذرانیم!

راستــش را بــخـــواهی، کلماتِ مَن دیـگر با هیچ قـلـمـی جاری نمی شوند. هیچ مرکبی جز خون، در ظلمت این شب های بدون مهتاب‌، بار لغات ِ ویران کننده ام را تحمل نمی کند.

راستــــش را بخواهی،
 این سَد ِ سکوت، شکسته نمی شود.

هیچ جمله ای رنگ ندارد دیگر. هیچ جمله ای از این خط های حک شده بر روی این صفحه قابل دیدن نیست. نامرئی شده این بند های سرد ِ آتشین...

در پس زمینه سیاه ِ جــــهــــان، نمی توان با جـــوهر مــشــکــی نوشت و دیده شد...

   این انگشتان سکوت اختیار کرده اند. این انگشتان از نـــــــــنوشتن ها و خودسانسوری های مــطــلق دلگیرند، اعتـــصـــاب کرده اند!
من و این انگشتان ِ لال... چه بگوییم دیگر؟ چگونه بگوییم؟
   این روز ها در پس افکارم لحظه به لحظه زندگی به خطوط نثر بی پایان مبدل می شود و کلمات یک به یک، ثانیه به ثانیه پشت هم قرار می گیرند و سطر به سطر افکارم را می سازند...
 
ولیکن چه سود؟
این رقص دو به دو واژگان، در دست باد به فراموشی سپرده خواهد شد. این روز ها زیر ِ سالیان سال ِ پیش رو دفن خواهند شد و کسی دیگر به یاد نخواهد آورد،
که در روزی، جایی، کسی حرف داشت و سکوت کرد...
  • دختــرک بـی نـــام و نـــشـــان

تــضــاد

سکوت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی