زیـــرِ نــــور ِمــــاه

زیـــرِ نــــور ِمــــاه

زیـــرِ نــــور ِمــــاه

دوست دارم باورش کنم.. هر شب..

دیشب، چهارمین شبی بود که خوابتو دیدم. بازم کز کرده بودم یه گوشه و نگات می کردم. اومدی گفتی:«همه چیز بینمون درست شده بود که..». باور کردم.

ناباوری بعد بیداری، ناامیدی بعد از خود اومدنم.. بعد از اون چند ثانیه طلایی که سرخوشانه فکر می کنم همه چیز درست شده یهو فروریختنم.. چهار صبح متوالیه که نابودم کرده.

پ.ن: خواب و کابوسای لعنتی.. رو دوره مرگ افتادم. ضربه هایی که می زنه هر شب، یه بی نهایت قابل شمارش..

  • دختــرک بـی نـــام و نـــشـــان

نظرات  (۵)

پله های برقی اش مدهوش
مهتابی ها یک در میان پاشیده بر دیوار درد، خاموش 
صندلی ها، میله ای از جنس وحشت می فشارد تنگ در آغوش
روبه رویش خط اخطار، رنگ زرد
قوطیه کبریت سرد
ایستگاه آخر است

در دلم آشوب
حالم حال خوب
ترس در پیراهنم آب را به آتش می کشد 
این سیاه پوش در سرش فریاد طغیان می کشد
سرد دستانم گره خورده به شال
می فشار این کلام را در ممال
سیب سرخی کال کال
ایست گاه آخرست


آبی سرت کوتاه
چشمانت سیاه
در دلت هر دم یه آه
بند کفشت بر زمین 
آسمان پیش من است
ایستگاه آخر است
....
پاسخ:
:)
اینقد دوستش دارم دخترک.. که هیچ جوابی نمیدمش.. فقط دوستش دارم.. :)
امان از این خوابهای تکراری:(
من خیلی می بینم

پاسخ:
یپ. خواب.. خوابای لعنتی.. :)
دنبال شدید:)
  • کامبیز دیوسالار
  • میدونی..
    کل زیباییش همون چهار ثانیه ایه که سرخوشانه فکر میکنی همه چیز مثل قبل شده. 
    سلام گاهی آدم دلش میخواد خیلی چیزا رو باور کنه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی