ما و دبیرستان #3
- سه شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ب.ظ
آخــرین روز ِ سال ِ تحصیلی بود..! آخرین روز ِ اول ِ دبیرستان! همان اول ِ دبیرستان که روزی ورقی از آرزو های دخترکی بود.. هه!
زودتر از آن چیزی که فکر می کردم آمد. همانطور که اول دبیرستان زودتر از چیزی که فکر می کردم خودش را رساند، با آن که طولانی بود.. با آن که کند..
دقت کرده اید؟!
زمان در اوج کندی، زود می گذرد.. و می رود..
سرعت گرفته جدیدا! شاید چون من هیچ نکردم.. عملا سالی را به تباهی و بیهودگی گذراندم! بی هیچ دست یافته ای.. بی هیچ موفقیتی در هیچ زمینه ای..! متوسط.. نه فوق العاده نه افتضاح! حد ِ وسط بودم.. و من همواره متنفر از این میانه ها.. حد وسط بودن ها!
تنها موفقیت، در این آخرین دم، کسب ِ عنوان ِ "جمع گریز" بوده..!
تـُـف..! چه سال مزخرف و خنثی ای!
داشتم می گفتم، امروز آخرین روز ِ سال ِ تحصیلی بود!
من مدرسه نبودم..
مهم نیست چرا! در هر حال من مدرسه نبودم و زیاد بودند کسانی که می خواستم ازشان خداحافظی کنم و نکردم.. نگاه می کنم به این هفته و حسرت می خورم.. کاش وداع می گفتم.. معلوم نیست سال دیگر چه کسانی هستند و چه کسانی نیستند.. معلوم نیست سال دیگر من باشم یا نباشم!
آقای کوثری، آقای باقری، خانم پاکزاد، خانم ویسی زاده، خانم طلوع شمس، آقای ثروتی، کماکان خانم ِ خسروشاهی حتی..!
سپاس گزارم! :)
می خواهم از این جملــات کلیشه ای بگویم.. از این جملاتی کلیشه ای که به طور عجیبی حقیقت دارند..
متشکرم به خاطر تمامی این درس های بی پایان و ادامه دار.. به خاطر نمایاندن طرز تفکر های قابل تحسین و متفاوت به من..
متشکرم..
و آخر سالی چه باور کنید چه نکنید.. حسرت می خورم! کــاش کمی در کلاس بیشتر همراهتان بودم.. کاش در خانه.. کمی درس می خواندم! حال که فکر می کنم، دوست داشتم شما را، بودن با شما را، تجربه کنم!
نمی دانم به یاد خواهید آورد یا نه،
ولی دخترک ِ ساکت ِ ساکن ِ ته کلاس،
در این ورق ثبتــتان کرد! :)
روز هایتان سرشار از خرس ِ قطبی و ماه ِ شب هایـ ِ تـان درخشان و آسمانتان پر ستاره باد!
آقای کوثری..
باور کنید، روی لب های من لبخند خواهد بود! :)
آقای باقـری،
اعتقادات دیگران به خودشان مربوط است و من ترک کرده ام این سروکله زدن های بی فایده را!
خــانم پاکزاد،
درس انسانیت، دوری از جهل، تفکر.. در پاره کوچکی از وقت، سر کلاس های ادبیات.. سپاس گزارم!
خانم ویسی زاده،
دیگر از هیچ بطری آبی خبری نیست..! و خب شاید دوست داشته باشید بدانید، سعی در کنار آمدن با مترو را دارم!
امسال هم به گذشته پیوست..! و این آخرین ورق از اول دبیرستان خواهد بود..!
+ از امسال.. نه! سال ِ گذشته هیچ عکس ِ درستی در دسترس نیست.. هیچ خاطره ای از هیچ اردویی در دسترس نیست.. هیچ لبخندی از آخرین روز ِ سالی در دسترس نیست.. در آینده هیچ بیان ِ خاطره ای از سال ِ گذشته نخواهد بود! پرونده همین جا بسته می شود!
- ۹۴/۰۲/۲۹