زیـــرِ نــــور ِمــــاه

زیـــرِ نــــور ِمــــاه

زیـــرِ نــــور ِمــــاه

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

"دوستــای دیـــوونه! :)"

دوستای دیوونــه بایــد مثه من و تو بــاشــن...
بــایــد هر سه شنــبــه قبل از کلاس ریـــاضـی خوراکیـــاشونو یــه گوشه قــایم کنن که کسی نپـــیچونتشون... بـــرن دم در مدرسه تو اون شلوغی که هر کس داره یــه طــرف میره و کسی حواسش نیست، مسابقه بذارن تا ســـر کوچه...

آدمــای دیوونه باید بلد باشن، بدون این که ببازن از روی سکو بلنده ی توی پیاده رو بپـــرن! رسیــدن سر کوچه هم حتما باید از یه نفر بــشنون:
-
اِ باز شما دو تا دیوونه کلاس دارین!

بــعــد تا سی بشمـــرن یـــکم تو ســـر هم بزنن و یــهــویی برگردن سمت مدرسه... اینــقـــد سریع بدوئن که رفتگری که اونــور مشغول جمع کردن برگا بود رنگش بپره و خودشو بچسبونه به دیوار! اونقـد بالا بپرن که فقط یکی از برگایی که رفتگر نارنجی پوش جمع کرده بود  اون وسط پیاده رو تکون بخوره...
اونوقت رفتگر یه نفس راحت بکشه و این دو تا دیوونرو نگــا کنه که مقنعشون افتاده و هنوز میدوئن تا قبل از این که درا بسته بشه برسن به مدرسه!

دوستــای دیوونه باید تو همه دیوونه بازیا پشت هم بمونن! اگه نمونن دیگه نه دوست میشن.. نه دیوونه!

مثــلــا توی یه روز آفتــابی گــــــرم ِ گــرم وقتی برگشتیم مدرسه، تو بگــی:
-
آنــوش من دلم چمن می خواد... چمن خیس...

بعد من که همینجوری زل زدم بـه آسمون جواب بدم:
-
آره... بعد پابـرهنه بدویی...

بــعــد تو چیزهایی در مورد مدرسه قبلیت و دوستا و دلتنگیت بگی و من یـِـهو بگم:
-
میتونی فک کنی این آسفالتای زشت مدرسمون چمنه... پایینو نگا نکن... بوی چمنو حس مـی کنی؟ :)

تو لبخند بزنی و قیافه همیشه :D ــت روشن بشه و بگی:
-
ولی پابرهنه که نیستیم...

و چند دقیقه بعد من و تو کفش به دست، طول مدرســرو دنبال هم بدوییم! :)

آدمــــــای دیوونه معمولا همدیگر رو درک می کنند. مثلا من و تو هر دو می دونیم که وقتی بدون چتر زیر بارون می دوییم می تونیم تــو دل یه آرزو کنیم و آرزومون زودِ زود براورده میشه! این طلسمای آسمونی که همیشه بین خودمون میمونـه...

من و تو خوب میدونیم که پریدن توی چاله های آب بارون اصلا کار بدی نیست... و خیس کردن همدیگه با این آبـا تازه صواب هم داره! خــعــلی کارِ خوبیه اصــن! ^_^

دوستـــای دیوونه باید تله پاتی داشته باشن... باید یه لحظه همدیگرو نگاه کنن و یهو یکیشون بگه:
-
تو که اصن به اون فکر نمی کنی!

و اون یکی قیافه تو هم و متفکرش باز بشه، دیگه لباشو نجوئه و جواب بده:
-
من که اصن بهش فکر نمی کردم! :دی

یه سوال...!
دیــــوونگی محض... قبل از من و تو و دیوونه بازیامـــون اصن معنی داشته؟  :)


یـکـم از دیــوونه بازیامون... رو میز مدرسه!

تــرک در قالب فــریــاد

ایــن ســکانــســی بــیمار گـونه از خــواب های ایــن ذهــن ِ بــه شدت خسته است!

بــه دلیل مـسـری بودن ایـن بیماری ِ مـرگـبـار، هـرگونه احســاس ِ مـریضـی و خستگی ِ ذهـنـی و... پـس از خواندن ایــن متن پای خودتان مـی باشد.