تا اتمام راهی نمانده..
- يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۲ ب.ظ
باد می آید، پر پر می شوند. در نسیم می رقصند. زیر آفتاب بخار می شوند، در آن ور.. می بارند.. رعد می زنند. مشت می کوبند. فریاد می زنند. داغ می کنند. فحش می دهند. کنار نمی آیند، می شکنند..
خرده های شکسته ـشان می ریزد روی زمین. رویش راه می رود. خونین می شود طرح ِ جاده. بلور ِ یخ می شود. به طرح ِ برف می شود. باد می آید، بلندشان می کند. زیرپایش یخ می نشیند، لیز می خورد. سرش به میز می خورد. بلند نمی شود. دیگر بلند نمی شود. از بین می رود. زود می گذرد. به سردی یخ. به سپیدی برف. کرم ها درونش لانه می سازند. لاشخور ها نیستش می کنند. تمام می شود.
بادبادکی خود را به باد می سپرد. در آسمان می رقصد. بالا می رود. پایین می آید. باد شدید تر می وزد. نخش پاره می شود. بالا و بالاتر می رود. در آسمان خود را گم می کند. فخر می فروشد. غافل است. جاهل است. نمی داند به زمین کوبیده خواهد شد. نمی داند که با زمان ساییده خواهد شد. تمام خواهد شد..
رنگ دارند. به هم رنگ می زنند. ترکیب می شوند. به ترتیب می روند. با نظم می چرخند. بی نظم می گردند. تغییر می کنند. در هم می لولند. بخار می شوند، پودر می شوند.. روی آتش می رقصند. بر آتش می نشینند. آتش رنگ می گیرد. شعله ها مشت می کوبند. هم گام می شوند. دورمی شوند. شعله ها ســوز می شوند.کم کم دود می شوند.. یکهو رودی پدید می آید. رود ِ دود ِ سوز دار از کوه می آید. همه چیز را می شوید. می کند. می برد. رود جاری می شود.. نزدیک تر می آید..
نزدیک تر می آید.. به چشمانم می رسد. آبشار ِ عکس می شود، وارون ِ جهان می شود. می رود بالا، در حوض ِ چشمانم می نشیند. حوض چشمانم پر می شود.. پر تر می شود. می شکند. می ریزد به قلبم. آبشارِ قلب، به جاذبه سلام می دهد. قلبم سنگین میشود، هی سنگین می شود. سنگین تر می شود. می ترکد. تمام می شود..
جهان می لرزد. زلزله ای زمانه را زنگ دار می کند. کسی نزدیک می شود، او دور می شود. آسمان به زمین می رسد. زمین به آسمان می رسد. دریا روی جهان را می گیرد. زمین آبی می شود، آسمان سیاه می شود. همه چیز تمام می شود..
فـقـط ماه می ماند..
- ۹۴/۰۷/۲۶