زیـــرِ نــــور ِمــــاه

زیـــرِ نــــور ِمــــاه

زیـــرِ نــــور ِمــــاه

من خوب نیستم. خب؟! :)

پاک نمی شود. هی می سابم و این سیاهی دور چشمانم پاک نمی شود. نمی رود. پاک نمی شود. ته بوی دودی اش از روی انگشتانم نمی رود. نمی رود.پاک نمی شود. جای زخم های روی دستم پاک نمی شود. موسیقی کافه لعنتی از گوش هایم بیرون نمی رود. سنگینی چشمان هیز پشت شیشه از روی شانه هایم برداشته نمی شود. شیرینی عسل در قهوه اش.. 

چشمانم باز نمی شود. نور.. نور.. نور..

- و دیگه هیچ چیز جذابیتی نداره! من تمومم :)

- ببخشید که دیگه من نیستم. ببخشید که شدم اون چیزی که ازش متنفرم. ببخشید که هیچ جای لعنتی دیگه من واقعی رو نمی بینین. فقط همین جا. فقط همین پس زمینه سیاه‌.

- صدات کردم و نت پوکید و دیر رفت برات. منصرف شدم از تعریف بغضم. :)

- من از این اسمایلی بیزارم. :)

  • دختــرک بـی نـــام و نـــشـــان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی