زیـــرِ نــــور ِمــــاه

زیـــرِ نــــور ِمــــاه

زیـــرِ نــــور ِمــــاه

۱۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

در بالش خفه می شد..!

کابوس بحثی کاملا شخصی است! تو کابوس مرا نخواهی فهمیدی و من با کابوس تو نخواهم ترسید! بیان کردنش هم دردی را دوا نمی کند، پس وقتی جیغ می زنم و اشک آلود چشمانم را باز می کنم.. بیایید فکر کنیم راست می گویم و هیچ چیز را به یاد نمی آورم!

فکر نکنم کسی با چندین و چند دروغ در هر شب را دروغگو بنامند..

و من چگونه شرح دهم ترسم را از نابودی خط نازک نابود کننده مرز میان خواب و بیداری..؟

محو میشم..

مسلما! :)

 

می خوری زمین، درد خواهد داشت، عادت نداری، کوله بارت سنگین تر شده، عضلاتت خسته تر، ذهنت درگیر تر، بار روی دوشت و جاذبه زمین..! اینهمه موانع متوالی!

ولی جای ما روی زمین نیست..! باید از خیلی چیزا بزنی، قبول دارم.. می تونی هر ثانیه به نشستن روی زمین قانع بشی، اراده می خواد..!

انگیزه می خواد..

دعوتت می کنم به این چالش. لعنتی خودتو به من ثابت کن! نشون بده همونی هستی که نشون میدی! تو آخرین کسی هستی که دارم، من همه چیزمو از دست دادم. هیچ چیز برام نمونده.. موسیقی ذهنم رو به خاموشیه و جهانم داره بی رنگ میشه! نذار گم بشم..! نذار..

تمرین پرواز در امتداد صور فلکی!

می تونم برگردم..؟ به اوج..؟